وب کتاب

عاشقانه

ژانر

3

قسمت

3

بازدید

روزانه

به روزرسانی

توضیحات

قسمت ها

نقد و بررسی 0

مقدمه من همونم که اسمم با اون معنا پیدا کرد ترس و هراس به جونم انداخت نفسم و بند آورد و من و از نوع ساخت با دست های خودش همچون خدا گِل بی جون تنم رو ورز داد و من بند او شدم «...................» ژانر:مافیا؛عاشقانه تاریخ شروع 29/5/1403 به چشم هاش نگاه کردم و اسلحه رو بردم بالا به چشم ها خیره بود بدون پلک زدن _بهتره بندازیش زمین _من از روی همه رد میشم شاهنشین نباید با من بازی کنی...نباید با من بازی میکردی من اگه بازی کنم خطرناک بازی میکنم _خطرناک؟دختر من قانون خطر نوشتم من خط های خطر مشخص کردم پس تمومش کن و بگو چی میخوایی آبروی بالا انداختم این مرد واقعاً نقطه ضعفی هم داشت،؟؟؟شاید پوزخند زدم پژوا باشم و به خواستم نرسم؟؟؟ _میدونی پژوا یعنی چی شاهنشین؟؟ _یعنی تو پژوا برای من فقط یعنی تو

badge-caffeinated-b

تناسخ به عنوان یک انرژی با یک سیستم

وقتی که تبدیل به انرژی میشویم...

نمایش

بقیه کتاب ها را ببین

کتاب های مشابه

slide 39 to 44 of 20