کریل و فئودور، دو دوست و شریک کاری که از همکاری با هم ثروتمند شده بودند.هر دو برای خودشان حکومت بسیار کوچک دست و پا کرده بودند . زیاد طول نکشید که کریل صاحب پسری خوش چهره به نام ادوارد شد و حدود دوسال بعد از او، فئودور هم بچه دار شد، دختر بسیار زیبایی به نام الیزابت. بر اثر طمع کریل دوست عزیزش فئدور کشته شد و به دنبال آن ولگا زن فئودور که در جستجوی همسرش بود میمیرد.
الیزابت سردرگم است تا بلاخره کریل اورا نزد خود میبرد اما برای اینکه به مشکل بر نخورد الیزابت را هیپنوتیزم می کند و الیزابت همه چیز را از یاد میبرد...