خلاصه:
آخرین روزنههای آتش حیات، سفری چندین هزار ساله را به تاخت رفتند تا به خاکستری ناچیز حیات بخشند. خاکستر بینام و نشانی که حتی لیاقت خاکستر بودن نیز ندارد.
بیآنکه بداند کیست و بهر چه آمده، عزمسفر میکند تا وجود بیقرارش را که سرشار از سوال و آشوب است، آرام سازد و در این میان انگرهست که از حقیقت امر آگاه است.