در امپراتوری سولاریان، مردم با نسل هایشان طبقه بندی میشوند. اشراف از زندگی خود با ثروت، شراب خوب و غذاهای شگفت انگیز لذت می بردند. آنها بر مردم عادی حکومت می کردند.
تنها دلیلی که آنها توانستند این کار را انجام دهند این بود که آنها از قدرتمندترین نیروی جهان - جادو - آگاهی داشتند. اشراف، دانش خود را برای رسیدن آن به دست افراد عادی کنترل می کردند و یادگیری جادو را برای آنها سخت تر می کرد.
لئو، یک یتیم جوان در سولاریا، توانایی فوقالعاده قدرتمندی برای یادگیری جادو داشت. او حتی این موضوع را نمی دانست زیرا هرگز نمی توانست جادو را یاد بگیرد - او آنقدر فقیر بود که نمیتوانست به آموزشگاه های جادو برود. او فقط سعی می کرد در خیابان های سولهیون جان سالم به در ببرد تا اینکه قبر گمشده امپراتور جادو را پیدا کرد.
"من می توانم یک جادوگر رتبه هفتم را شکست دهم."
"وای! شما باید چندین دهه تمرین کرده باشید. چند سالتونه؟"
"17."
"..."