وب کتاب

عاشقانه

ژانر

7

قسمت

14

بازدید

روزانه

به روزرسانی

توضیحات

قسمت ها

نقد و بررسی 4

"گاهی حقیقت، درست مقابل چشمانت ایستاده است، اما آن‌قدر نامحسوس که هرگز متوجهش نمی‌شوی… تا وقتی که دیگر دیر شده باشد." سکوت همیشه ترسناک نیست. اما وقتی سکوت، بیش از حد طولانی شود، وقتی در پس آن چیزی نامرئی کمین کرده باشد، آیا باز هم می‌توانی بی‌تفاوت از کنارش بگذری؟ گاهی یک جمله، یک نگاه، یک لمس ساده می‌تواند همه‌ی آنچه را که می‌دانی، فرو بریزد. می‌تواند دنیایی را که برای خودت ساخته‌ای، از هم بشکافد و درونت را با ترسی پر کند که نمی‌دانی از کجا آمده است. چطور ممکن است کسی را که سال‌ها با او زندگی کرده‌ای، ناگهان غریبه ببینی؟ چطور ممکن است در میان خاطراتت، چیزی وجود داشته باشد که هرگز به یادش نمی‌آوری؟ وقتی گذشته‌ای که می‌شناسی، با حقیقتی که رو‌به‌رویت قرار می‌گیرد، در تضاد باشد، کدام را باور می‌کنی؟ اگر روزی بفهمی که زندگی‌ات، گذشته‌ات، حتی خاطراتت… چیزی نبوده که تصور می‌کردی، چه می‌کنی؟

badge-caffeinated-b

زباله خانواده کنت

از هیچ به همه چیز

نمایش

بقیه کتاب ها را ببین

کتاب های مشابه

slide 39 to 44 of 20