سلیک شهری احاطه شده در بین جنگل و کوهستان در یکی از ایالت های آمریکا که شهری نه جندان بزرگ اما مدرن و با امکانات خوب شناخته می شود، بر اثر یک اتفاق و شایعه تبدیل به شهر افسانه های ترسناک می شود. رد پایی از موجوداتی که می توانند در ماه کامل تغییر ماهیت بدهند. کلانتر جیمز به همراه خواهرش جولین، مدیریت پلیس و حفظ امنیت شهر را با کمک مردم محلی بر عهده دارند، به علت اتفاق هایی که در شهر و جنگل رخ می داد و موجوداتی که رد پایی خونین از خدشان به جا می گذاشتند اما از خودشان خبری نبود، نیروهای پلیس که به این شهر می آمدند یا پس از مدتی استعفا و به محل کار قبلی خودشان برگشتند یا کشته می شدند.
این شهر و آدم هایش راز هایی برای خودشان داشتند که با وجود همه ی مشکلات دلشان نمی خواست شهرشان به عنوان جایی ترسناک بر سر زبان مردم در ایالت های دیگر بیافتد و به گردشگری و زندگی روزانه شان صدمه وارد کند. اما شبی در مزرعه پدری جیمز، گرفتار شدن یک گرگ در تله ی آهنی و پیدا شدن یک زن و مرد ، در حالت گرگ و نیمه گرگ و شلیک جیمز برای زنده گرفتنشان، ماجراهایی را پیش می آورد که چهره شهر را عوض و پای کسان دیگری را به آن باز می کند و رازهای ساکنین پنهانش را برملا می کند.
این داستان یک شهر به نام سِلیک است.
***
منابع الهام و خلق دنیای متفاوت
آوای ماه وحشی، حاصل علاقه ی من به ژانر وحشت و دنیای متفاوتی از دنیای عادی و روزمره ی انسان هاست. گرگینه ها و گرگ ها از زمان باستان در رمان ها و افکار مردم و حتی اساطیر و خدایان یونانی وجود داشتند. من ایده هایم را از فیلم ها، رمان ها و بازی های کامپیوتری می گیرم؛ این که دلم می خواهد این موجودات آ؛ن طوری باشند که من در نظر می گیرمشان! گرگینه ها چه در فیلم هایی مثل ون هلسینگ، برادران گریم، هری پاتر، گرگ و میش و در کمیک ها ، هر کدام با تعریف و تصویر سازی های متفاوت و اشتراک ها به تصویر کشیده شدند. این که گرگینه ها نشان ، خونخواری ، عطش دریدن ان و از بعد از تبدیل شدن، هوش و اراده ی انسانی را از دست می دهند و کاملا غریزی عمل می کنند و باعث اتفاق های ناگوار و گاهی ناخواسته برای اطرافیانشان می شوند. اما در فیلم هایی مثل گرگ و میش و گرگینه های جوان و شخصیت سیروس بلک ( تبدیلش به سگ سیاه ) آن ها این هوش و اراده و فهمیدن و درک صحبت های انسانی را دارند و این خصوصیات در آن ها پر رنگ تر و عیان تر است. آن ها در حالت گرگ کامل یا ولورین ( نیمه گرگ و نزدیک به حالت انسانی، کاملا هوشمند و مسلط عمل می کنند و گاهی حتی می توانند به زبان حالت انسانی یشان صحبت کنند.
این داستان ها را می نویسم تا خواننده هایم را به دنیایی ببرم و دعوت کنم که من خالق و آفرینده اش هستم؛ در عین شباهت و رعایت بیشتر اصول و عرف این داستان ها، بسیاری از باورها و کلیشه ها را در موردشان می شکنم و تغییر می دهم ( پری دریایی کوچک به اسم ماریان که هانس کریستین اندرسون خلق کرد تا پری دریای کوچک به اسم آریل که دیزنی آن را به تصویر کشید).و این که خواننده هایم با دنیایی آشنا و تصورات معمولی که از آن دارند اما با تفاوت ها و سبکی که امضای من را دارد روبرو شوند (دروازه ایی به دنیای رویاهای من ) خیلی ها رمان ها ، بازی ها و فیلم ها و انیمیشن ها را با نام خود فیلم و عده ای هم با نام شخصیت ها، رفتار ها و تکه کلام و جمله هایشان به خاطر می سپارند.
نوشتن آوای ماه وحشی برای من نه فقط یک پروژه ادبی، بلکه یک ماجراجویی بزرگ بوده است
این که خواننده هایم با آن ها همراهی، همدردی و با شادی شان شاد و با غمشان غمگین شوند؛ دوستشان بدارند و حتی متنفر شوند. در تمام رمان هایم و در این متن ( رمان آوای ماه وحشی ) همیشه سعی ام بر تعادل است، این که دو طرف ( چه مرد یا زن ) مانند شطرنج یا قمار باز ها در شرایطی برابر قرار داشته باشند و آن کَسی برنده شود که ماهر تر و موقعیت سنح تر است. شخصیت های این رمان و رمان های دیگرم، عاشق هستند و دیگران را دوست دارند ، اما عشقشان مثل رمان های عاشقانه و یکطرفه نیست. می دانند کجا نه بگویند، عقب بکشند و راه را عوض کنند، آن ها خاکستری هستند، نه خوب و نه بد مطلق، سرکش هستند، مستقل هستند، شکست می خورند، پیروز می شوند، درد می کشند ولی ضعیف و درمانده و وابسته نیستند.
آوای ماه وحشی: تعادل و پایانهای غیرمنتظره
آوای ماه وحشی، مهمترین چالش نوشتن اش، نوع مسیر و شخصیت و تفکر بازیگران و نقش آفرینانش و پایان داستانی در خور و مناسب آدم هایش، این که تا جایی که می شود مستقل از نویسنده و خالق شان باشند. خواننده، خود آن ها را بپذیرد. من به پایان خوش آن طور که بقیه معتقد ان، معتقد و پایبند نیستم. رمان های من ، انتقامی و شخصیت های اصلی اش مونث هستند. امیدوارم، آن هایی که رمان های من را می خوانند، دوستش داشته باشند و از وقتی که برایش می گذارند ، راضی و اوقات خوب و مفرحی برایشان به ارمغان بیاورد. این باعث خوشحالی و افتخار من به عنوان نویسنده ی رمان های متعدد به خصوص رمان آوای ماه وحشی، که این متن به خاطرش نوشته شد، است. تا باشد که بماند به یادگار برای آن ها که می خوانند و خواهند خواند.
دعوت به وب کتاب: پلی برای ارتباط نزدیکتر نویسندگان و خوانندگان
وب کتاب آمده است تا فرهنگ کتاب و کتابخوانی را بیش از پیش گسترش دهد و پل ارتباطی میان خوانندگان و نویسندگان را کوتاهتر کند. همه شما علاقمندان را دعوت میکنم تا من و نویسندگان دیگر میزبان شما باشیم و امیدوارم از خواندن کتابها و امکانات وب کتاب لذت ببرید. امیدوارم که وب کتاب به اهداف خود برسد و یار خوبی برای نویسندگان عضو و جامعه کتاب خوان باشد.
پیامی از نویسنده: دعوت به دنیای آوای ماه وحشی
امیدوارم که این داستان و دیگر رمانهایم بتوانند شما را به دنیایی ببرند که من خالق آن هستم؛ دنیایی پر از هیجان، ترس، و ماجراجویی.
با احترام و آرزوی سلامتی و موفقیت، محمد علی ناصرالمُلکی (تهرانی)، نویسنده رمان آوای ماه وحشی، 4 مرداد ماه 1402.