«تلخی عسل بود که زندگی ها را شیرین کرد»
این جمله ای بود که مردم درباره آرسِل می گفتند. عسلی که تلخ درست می شد اما سلامتی ای به مردم می بخشید که دیگر نیازی به معالجه پزشک نمی ماند. همچنین چیزی بود که از آن نگهداری می کردیم. هنوز هم یادم است؛ آن روز هایی که برای برداشت آن گروه گروه از تمام کَندِل به سمت جنگل راه می افتادیم و هنگام غروب، زمانی که آسمان و عسل یکرنگ می شدند با ظرف های سفالی لبریز شده به خانه باز می گشتیم و خدا را شکر می کردیم که همچین معجزه ای را در دست داریم. اما از نظر من این یه نفرین بود. نفرینی که خانواده ام را قتل عام کرد، خانه ام نابود کرد و صدایم را برای همیشه از من گرفت...