این داستان در قرن نوزدهم اتفاق میوفته ملیکا دختری شجاع و مهربان وناز هست که در کشور بریتانیا زندگی میکند او تمام تلاشش را میکند که در دانشگاه اشراف زاده گان در پایتخت قبول شود ملیکا از وقتی که پنج سالش بود برای کار پدرش مجبور میشوند که چند روزی در لندن بمانند ولی ملیکا باکسی آشنا میشود که در آینده عاشقش خواهد شد