وب کتاب | پایان سلطنت تاریک

عالیه دوست دارم بدونم تهش کی قراره فرمانروای این سلطنت بشه ✨

16 تیر 1403

Daisy0_01

””

خیلی خوب بود خوشحال میشم در مورد داستان منم نظر بدید (پادشاه دنیای مردگان)

24 تیر 1403

MohammadReza

””

خیلی جالب بود...

30 تیر 1403

evelyn0.0

””

خوشحال میشم به کتابم سر بزنید "ساعت آبی"

30 تیر 1403

evelyn0.0

””

خیلی قشنگ بود👍👍

31 تیر 1403

arry28

””

خیلی قشنگه 👌

31 تیر 1403

Boldwriter

””

داستانوتون جذاب و قشنگه خوشحال میشم از داستان منم دیدن کنید و نظرتون رو بگید«مارکو»

31 تیر 1403

zwz.p800

””

داستانوتون جذاب و قشنگه خوشحال میشم از داستان منم دیدن کنید و نظرتون رو بگید«مارکو»

31 تیر 1403

zwz.p800

””

قشنگ بود دوستم. خوشحال میشم نظرت راجب رمانم/سپیده دم رو بدونم/,

1 مرداد 1403

mohamad_safa

””

عالی

6 مرداد 1403

سما سهرابی

””

رمان پایان سلطنت تاریک تا این قفسمت قرار داده شده، رمان خوب و امتیاز نسبتا بالا ست ماجرای شخصیت های تیکن و خاندادن میشیما و نفرین و پیوندی که با شیاطین پیدا کردند. کوذای میشمیا، شخصیت منفور و البته اصلی داستان، برای رسیدن به اهداف خودشف از دستگاهی برای از بین بردن خودآگاه و ناخودآگاه ، مبارزانی که در تیکن شرکت می کنند، استفاده و فراموشی و اطاعت پذیری رو به ارمغان می یاره. مشکل و مسئله من در رمان پایان سلطنت تاریک آدم بده ی داستان نیست. آدم خوب ها ( یا مثلا خوب ها س) از جنی و کلوی و چیم و شاینی و .... یه تعدادی مثل شاینی ، ساده لوح یا زود باور و خوش بین ان ، شک و اتفاقی که براشون می افته ، چندان اولیوتشون نیست ( با این که مسائل و اتفاق های اطرافشون برای اون ها مشکوک و ناگهانیه، مثل از دست دادن ناگهانی توانایی های رزمی و این که یک دفع یه نفر جلوشون ظاهر می شه که نه هنر و قدرت هاشو از دست داده و می خواد رایگان بهشون آموزش بده ( این ها هم از خدا خواسته، یا سَر می رن دنبالش!) آب نبات یا تی تاب بهشون دادند. جنی، کلویی ، جیم ، خواهر برادری ان که سایه ی هم رو با تیر می زنند، جنی به ظاهر بی طرفه و نمی خواد با خونواده اش ، ارتباط زیاد داشته باشه؛ جیم، دنبال انتقام و کشتن پدرش کازوای یا کاذوای ) است. این ها و بقیه فقط موقعی که به هم می رسن ، هوشیار و همه چی دان و زرنگگ تشریف دارند. اما در موارد دیگه ؛ هیپنوتیوزم کار خودشو خوب انجام داده و ، خنگ و سر درگ می شن. نیلا و آرتو ، شخصیت های بهتر و با ثبات تری ان ، چون می دونند با چی و با کی طرف ان و چه کار می کنند. غیر از اون گروه خودشیفته و خنثی. مشکل بعدی با اون چند نفری ی که به همه چی مشکوک ان، اما راه برطرف کردن شک و پیدا کردن سر نخ ها رو بلد نیستند. با هم یکی و منسجم نیستند و عمل نمی کنن، هوشی ازشون نمی بینی، آدم خوب هایی که زیادی خوب ان! ( خوب بودن به این نیست که همه چی رو با عینک خوش بینی نگاه کنی یا همش در حال بخشش و غیره باشی. این آدم خوب ها به خودشون، اطرافیانشون ، گذشته ، عالم و آدم مشکوک ان ، این که دور گه ان ، حلال زاده یا حروم زاده ان، خواهر و برادر تنی ان یا ناتنی، عمه دارند یا نه، و هیچکدوم هم تا به حال از وجود و زندگی هم خبر نداشتند. نمی شه باهشون زیاد همدردی و همراهی و حتی تشویقشون کرد! آدم بده ای که مرزی نداره، باهوشه ، نقاب می زنه، با فکر و برنامه است به هدف هاش هم می رسه. صحنه ی مجبور کردن جنی به زانو زدن در برابر پدرش ، یا انفجار ساختمان و خونه ای که جیم در اون ساکنه ، هوشمندانه و زیباست. الان نقطه ضعف بزرگ و خِلل پایان سلطنت تاریک . آدم خوب ها هستن ، اگر آن ها به سمت خاکستری ، زیرک شدن و منسنجم و با برنامه عمل کردن بروند، تعادل در رمان تا حد بالایی بهتر و بیشتر می شه. این شخصیت ها ( خوبی بزرگی که دارند و سبک تیکن چه در بازی و انیمیشن ها و فیلم هاش) اینه که عاشق نیستند و نمی شن! آدم خوب های پایان سلطنت تاریک. مثل سریال های کره می مونند( جایی که باید حرف بزنند و عمل کنند) ساکت ان و جای که باید ساکت باشند ، حرف می زنند و کار رو خراب می کنند. اما کلیت داستان را پسندیدم ، هم زیبا ست و هم اعصاب رو به بازی نمی گیره و با کفش میخ دار روش راه نمی ره) موفق و شاد باشی. ۷ از ۱۰ بهش نمره می دم

7 مرداد 1403

jillvalentine

””

رمان پایان سلطنت تاریک تا این قفسمت قرار داده شده، رمان خوب و امتیاز نسبتا بالا ست ماجرای شخصیت های تیکن و خاندادن میشیما و نفرین و پیوندی که با شیاطین پیدا کردند. کوذای میشمیا، شخصیت منفور و البته اصلی داستان، برای رسیدن به اهداف خودشف از دستگاهی برای از بین بردن خودآگاه و ناخودآگاه ، مبارزانی که در تیکن شرکت می کنند، استفاده و فراموشی و اطاعت پذیری رو به ارمغان می یاره. مشکل و مسئله من در رمان پایان سلطنت تاریک آدم بده ی داستان نیست. آدم خوب ها ( یا مثلا خوب ها س) از جنی و کلوی و چیم و شاینی و .... یه تعدادی مثل شاینی ، ساده لوح یا زود باور و خوش بین ان ، شک و اتفاقی که براشون می افته ، چندان اولیوتشون نیست ( با این که مسائل و اتفاق های اطرافشون برای اون ها مشکوک و ناگهانیه، مثل از دست دادن ناگهانی توانایی های رزمی و این که یک دفع یه نفر جلوشون ظاهر می شه که نه هنر و قدرت هاشو از دست داده و می خواد رایگان بهشون آموزش بده ( این ها هم از خدا خواسته، یا سَر می رن دنبالش!) آب نبات یا تی تاب بهشون دادند. جنی، کلویی ، جیم ، خواهر برادری ان که سایه ی هم رو با تیر می زنند، جنی به ظاهر بی طرفه و نمی خواد با خونواده اش ، ارتباط زیاد داشته باشه؛ جیم، دنبال انتقام و کشتن پدرش کازوای یا کاذوای ) است. این ها و بقیه فقط موقعی که به هم می رسن ، هوشیار و همه چی دان و زرنگگ تشریف دارند. اما در موارد دیگه ؛ هیپنوتیوزم کار خودشو خوب انجام داده و ، خنگ و سر درگ می شن. نیلا و آرتو ، شخصیت های بهتر و با ثبات تری ان ، چون می دونند با چی و با کی طرف ان و چه کار می کنند. غیر از اون گروه خودشیفته و خنثی. مشکل بعدی با اون چند نفری ی که به همه چی مشکوک ان، اما راه برطرف کردن شک و پیدا کردن سر نخ ها رو بلد نیستند. با هم یکی و منسجم نیستند و عمل نمی کنن، هوشی ازشون نمی بینی، آدم خوب هایی که زیادی خوب ان! ( خوب بودن به این نیست که همه چی رو با عینک خوش بینی نگاه کنی یا همش در حال بخشش و غیره باشی. این آدم خوب ها به خودشون، اطرافیانشون ، گذشته ، عالم و آدم مشکوک ان ، این که دور گه ان ، حلال زاده یا حروم زاده ان، خواهر و برادر تنی ان یا ناتنی، عمه دارند یا نه، و هیچکدوم هم تا به حال از وجود و زندگی هم خبر نداشتند. نمی شه باهشون زیاد همدردی و همراهی و حتی تشویقشون کرد! آدم بده ای که مرزی نداره، باهوشه ، نقاب می زنه، با فکر و برنامه است به هدف هاش هم می رسه. صحنه ی مجبور کردن جنی به زانو زدن در برابر پدرش ، یا انفجار ساختمان و خونه ای که جیم در اون ساکنه ، هوشمندانه و زیباست. الان نقطه ضعف بزرگ و خِلل پایان سلطنت تاریک . آدم خوب ها هستن ، اگر آن ها به سمت خاکستری ، زیرک شدن و منسنجم و با برنامه عمل کردن بروند، تعادل در رمان تا حد بالایی بهتر و بیشتر می شه. این شخصیت ها ( خوبی بزرگی که دارند و سبک تیکن چه در بازی و انیمیشن ها و فیلم هاش) اینه که عاشق نیستند و نمی شن! آدم خوب های پایان سلطنت تاریک. مثل سریال های کره می مونند( جایی که باید حرف بزنند و عمل کنند) ساکت ان و جای که باید ساکت باشند ، حرف می زنند و کار رو خراب می کنند. اما کلیت داستان را پسندیدم ، هم زیبا ست و هم اعصاب رو به بازی نمی گیره و با کفش میخ دار روش راه نمی ره) موفق و شاد باشی. ۷ از ۱۰ بهش نمره می دم

7 مرداد 1403

jillvalentine

””

خیلی خفن نوشتی دمت گرم

10 مرداد 1403

راحیل

””

عالی بود خوشحال میشم کتاب من «نخ سرنوشت 🏮🍁»روبخونید و نظر بدی

10 مرداد 1403

Nushin

””

طرفدار فانتزی نیستم ولی تصور کردن موقعیت ها و شیطنت های شخصیت ها خیلی هیجان انگیز هستش. موفق باشید

29 مرداد 1403

Roymool

””

با توجه به توضیحات کتاب‌تون جالب به نظر میاد. به کتابخونه اضافه‌اش کردم و سر فرصت می‌خونمش.

30 مرداد 1403

suzan_panahi

””

بسیار عالی و جذاب ممنونم کہ رمان باتلاق خون رو مطالعہ کردید

31 مرداد 1403

SR1387SR

””

نحوه ی توصیف هاتو خیلی دوست داشتم و جالب بود، آفرین!! ادامه بده. کتابت روذخیره کردم تا راحت تر دنبالش کنم💗🍀 لطفا تو هم نظرت رو راجع به داستان من بده چون برام خیلی ارزشمنده

4 شهریور 1403

Sunny_samin