داستان درباره یه دختر جوان و مجرده و تقریبا داره به ارزوش که ساخت یک بازی ویدیویی شگفت انگیزه میرسه ولی زندگی به اون دو تا ضربه بزرگ میزنه :اولیش اینکه که یه گِیمر معروف برای بازیش نقد خیلی منفی رو مینویسه و بدتر از این میفهمه که این منتقد همسایه جدیدشه .این یه داستان خنده دار ،جذاب و خیلی واقعی درباره ی بازی کردن و اخلاقیات و اضطراب های اجتماعیه