میشل ریچاردز، بازمانده و اَبر انسان سازمان هایدرا پس از جنگ جهانی دوم و شکست و فرو پاشی سازمان شیلد وابسته به دولت آمریکا، تصمیم به بازسازی و قدرتمند کردن هایدرا می گیرد.
او به زندان فوق امنیتی، مخصوص نگهداری تبهکاران و ابر انسان ه در قسمت رودخانه شرقی نیویورک، حمله و آن را به تصرف خودش در می آورد. با آزادی زندان از بازمانده های سازمان شیلد و دولت؛ تعداد از ابر انسان ها حاضر به همکاری با او می شوند. میشل برای جلب اعتماد مَردم و مسئولین شهر نیویورک به 2 ابر انسان به نام ها جانت زین و کارِن وَن دین مأموریت حفظ آرامش در شب های نیویورک و با نام بانوی شب را می دهد.
پس از ربودن و سپس پیدا شدن جسد تعدادی از شهروندان نیویورکی؛ آن ها پی به وجودشرکتی پنهان در زمینه ساخت موجودات ژنتیکی و ترکیبی می برند.
میشل با دستوری که به سیلویا تِریسی معروف به زنبور وحشی برای ساختن و فعال کردن آزمایشگاه های شبیه سازی سازمان هایدرا را می دهد و آماده مقابله با این دشمن جدید در شهر نیویرک می شود.
هایدرا در اصل یک سازمان نئونازی به رهبری جمجمه سرخ در طول جنگ جهانی دوم بوده است، پس از به دست گرفتن کنترل توسط بارون ولفگانگ فون استراکر به یک سندیکای جنایی بین المللی نئونازی تبدیل شد. عوامل هیدرا اغلب لباس سبز متمایز با نقش مار می پوشند.