مقدمه
من همونم که اسمم با اون معنا پیدا کرد
ترس و هراس به جونم انداخت نفسم و بند آورد و من و از نوع ساخت با دست های خودش همچون خدا گِل بی جون تنم رو ورز داد و من بند او شدم
«...................»
ژانر:مافیا؛عاشقانه
تاریخ شروع 29/5/1403
به چشم هاش نگاه کردم و اسلحه رو بردم بالا به چشم ها خیره بود بدون پلک زدن
_بهتره بندازیش زمین
_من از روی همه رد میشم شاهنشین نباید با من
بازی کنی...نباید با من بازی میکردی من اگه بازی کنم خطرناک بازی میکنم
_خطرناک؟دختر من قانون خطر نوشتم من خط
های خطر مشخص کردم پس تمومش کن و بگو چی میخوایی
آبروی بالا انداختم این مرد واقعاً نقطه ضعفی هم داشت،؟؟؟شاید
پوزخند زدم پژوا باشم و به خواستم نرسم؟؟؟
_میدونی پژوا یعنی چی شاهنشین؟؟
_یعنی تو پژوا برای من فقط یعنی تو