جنازههای که روی هم افتادن بوی خون و رنگ سیاهی که همگی با هم تشکیل دادن زندگی فریبا را کامل میکنند، ان را به خشم و ناراحتی میکشد و قدرتی که هیچ وقت فکرش را هم نمیکرد احساس میکند؛ او برای یافتن قاتل تا پای مرگ هم میرود.
نفست را حبس کن و پلک نزن ممکن است قاتل پشت لبخند محبتامیزی پنهان شده باشد؛ مغزت را بکار بیانداز، نه برای اینکه قاتل را پیدا کنی بلکه برای اینکه تو جسد بعدی که پیدا میشود نباشی!