زمانی که ایزاک که سالها در تبت مشغول اموزش و ریاضت بود پس از اینکه در امتحانات مرتاض بودن رد میشود خشم سرتاسر اورا میگرد و برای انتقام از تبتیان و اساتید خود اقدام به یادگیری علم کیمیاگری میکند،زمانی که به امادگی رسید و قصد انتقام دارد متوجه میشد تبت توسط نیروهای قوی محافظت میشود و اورا شکست میخورد و در ماه زندانی میشود ، او تصمیم میگرد کل افسانه های قدیمی را زنده کند که بتوانند اورا ازاد کنند و در این مسیر قهرمانانی ظهور میکنند…..