-:"ببخشید شکلاتم، من پشیمونم ؛ لطفا برگرد پیشم!"
+:" ازت متنفرم ،هیچ وقت نمیبخشمت !"
-:"نه نرو بیا از اول شروع کنیم خواهش میکنم!"
+:"نه دازای ،تو به من عذاب زیادی وارد کردی. تک تک زخمایی که رو تنمه بخاطر شکنجه های توعه، آسیبی که به من، به روحم و به جسمم زدی قابل بخشش نیس " دخترک بر سر پسرک فریاد می زد ،پسرک نمی دانست چه بگویید، چیزی برای گفتن نداشت. سرش رو پایین انداخته و سکوت کرده بود.