کوچهها و خیابانها را برای پیدا کردنت طی کردم...
طی کردم اما نبودی
جادهها و شهرها را هم وجب به وجب بهدنبالت گشتم...
گشتم اما نبودی
نوبت آن بود که کُل زمین را برای پیدا کردنت آشوب کنم...
آشوب کردم اما نبودی
به آسمان برای پیدا کردنت پریدم
اعصبانیتم صاعقه شد بر تن زمین و پس از آن اشکهایم باران شد بر زمین.
نبودی و نبودی، به ماه سفر کردم...
فرسخها را به دنبالت گشتم
باز هم نبودی.
آسمان را زیر و رو کردم، آنقدری بهدنبالت گشتم که ماه هم دلش برای من گرفت و از آسمان کوچ کرد.
نبودی و باز هم نبودی
وقت آن بود که به برزخ هم سری بزنم
تنها مکانی که به دنبالت نگشته بودم آنجا بود.
به برزخ هم سفر کردم...
اما نبودی و نبودی.
آری، نبود آن انسانیتی که به دنبالش گشتم...