در میان یک جنگل ویران، بر اثر درگیری جنگی، جسد افتاده بود. او به عنوان "بدترین شرور" شناخته می شد، بدترین مردی که تا به حال بشریت به خود دیده بود. بدنش پر از زخم بود و نیزه ای قلبش را سوراخ کرده بود. با این حال، حتی در آخرین لحظاتش، با چهره سرد همیشگی اش، آرام و خونسرد بود.
تنها چیزی که در ذهن او میگذشت این بود: "مرا ببخش، نتوانستم به قولی که به تو داده بودم عمل کنم."
چشمانش را بست و آماده بود تا خواب ابدی خود را در تاریکی آغاز کند.
ناگهان نور آبی رنگ با متون باستانی رو آن جلوی چشمانش ظاهر شد که روی آن نوشته شده بود: "آیا می خواهی زمان را به عقب برگردانی، فرزندم؟"
خندید و گفت بله.
| سیستم سرنوشت خوار |
[در حال راه اندازی......................24٪]
[مرجع: Deus Time Control (رتبه؟!؟) استفاده شده]
[الهه زمان بهترین ها را برای شما آرزو می کند].